۱۳۸۹/۰۹/۲۹

نا خود آگاه

یکی از روزهایی که می خواستم برم تو وبلاگم اشتباهی به جای blogspot زدم blogfa و وارد وبلاگ یه نفر دیگه شدم که به نظر می رسه ایشون درمانگر هستند و وبلاگ جالبی دارند که پیشنهاد می کنم حتما به وبلاگشون سر بزنید .
دیروز ایشون لطف کرده بودند و یک comment روی post ی که راجع به فیلم inception نوشته بودم گذاشتن و پیشنهاد کردن که من از نا خود آگاهم بیشتر بنویسم تا خود آگاهم .
نمی دونم شاید برای ایشون که رشته شون مرتبطه تشخیص بین خودآگاه و ناخودآگاه راحت باشه . ولی من با توجه به رشته تحصیلی و کاریم که کامپیوتره خیلی سخته که بتونم بفهمم ناخود آگاهم چی می گه چه برسه که بتونم ازش بنویسم.
فکر می کنم شاید ناخود آگاهم اونچیزایی باشه که به دلایل مختلف بهش اجازه ابراز وجود نمی دم . شاید اون تیکه سانسور شده وجودم باشه . نمی دونم سخته.
با اینکه خیلی دلم می خواد بنویسم ولی اینروزا کمتر وقت دارم که بتونم با فراق بال بنشینم و بنویسم.
....

۱ نظر:

آذین گفت...

راست میگی! در نگاه اول ناخودآگاه و خودآگاه خیلی آشنا و تعریف شده میان ولی وقتی به ناخودآگاه دقیق فکر کردم، دیدم که نمی دونم چیه! یاد کتاب "وقتی نیچه گریه کرد" افتادم که پر از "خودآگاه" و "ناخودآگاه" بود. شاید بر اساس اون بتونم بگم ناخودآگاه قسمتی از ذهن ماست که نتایج اون خودآگاهمون رو شکل میده. چیزی مثل نسبت بین عروسک گردان و عروسک...