۱۳۸۹/۱۱/۰۶

برنامه ریزی استراتژیک

راستش بنا به دلایلی حالم زیادی بد بود و با اون فشار کاری که این چند وقته داشتم تصمیم گرفتم که سه شنبه که تعطیل بود رو فقط بخوابم. دوشنبه شب داشتم از کلاس بر می گشتم که دوستم زنگ زد و پیشنهاد داد که فردا تو یه کلاس که در مورد برنامه ریزی استراتژیک بود شرکت کنم . گفت ساعت 10 باید اونجا باشم. نمی دونم چرا ولی خیلی راحت قبول کردم . صبح کلی خوابم می اومد و به خودم فحش دادم که قبول کردم ولی از اونجائی که آدم به شدت خوش قولی هستم خودم رو از تختخواب کندم و با یه دوش سرحال شده و راه افتادم.
تو کلاس 5 نفر بودیم. استاد یه آقای 55 ساله بودند که بعدا کاشف به عمل اومد که از اساتید پلی تکنیک هستند . من فکر می کردم حتما می خوان تکنیک های برنامه ریزی استراتژیک رو بگن ولی شاید از 5 ساعت کلاس یکساعتش رو به تکنیک پرداختند که آخرای کلاس بود و 4 ساعت از کلاس رو سعی کردند که روی تفکر ما کار کنند و به ما بفهمونن که تفکر استراتژیک چیست ؟ کلاس خیلی خیلی خوبی بود و راستش تو اون شرایط روحی بد من که از همه چیز خسته بودم با من کاری کرد که دلم می خواست یکراست برم یه شرکت ثبت کنم .
اصرار شدید استاد بر نگرش یا attitude آدمها بود . و اینکه چیزی که زندگی آدمها رو تغییر خواهد داد تغییر در نگرش اونهاست . سالها پیش هم در یک کلاسی از یک استادی از مدیریت صنعتی شرکت کرده بودم که در مورد پارادایم بود و همچین مفهومی داشت شاید بعدا یه پست در مورد پارادایم داشته باشم.
استاد یه مثال جالب از دکتر شریعتی گفت که واقعا تامل بر انگیزه .
یه روز سه تا بنا بودند که هر سه داشتن رو دیوار توالت یک مدرسه کار می کردند . از اولی می پرسن داری چیکار می کنی ؟ می گه دارم مستراح می سازم . از دومی می پرسن می گه دارم مدرسه می سازم . از سومی می پرسن می گه دارم دانش بشری رو افزایش می دم. تفاوت نگرش ها رو ببینید و خودتون تحلیل کنید چون من حوصله ندارم و خسته ام.
ای گل و گلزارها چیست گواه شما
رنگ که در چشم هاست ، بو که در مغزهاست
مولانا
جالب بود می گفت آدمهایی که رویا ندارند استراتژی هم ندارند.
کمی از داستان زندگی ماتسوشیتا بنیانگذار شرکتهای ناسیونال و پاناسونیک گفت که انصافا رو من بدجوری اثر داشت یه کتاب هم از ایشون معرفی کرد که در اسرع وقت خواهم خریدش . "نه برای لقمه ای نان" ترجمه دکتر طوسی
راستش تازه فهمیدم چرا ایرانمون در به داغونه . چه بر سر این جوونای ما اومده ؟ فهمیدم که من هیچی نیستم.
من خیلی خسته ام شاید بهتر بود یه وقت دیگه این پست رو می نوشتم ولی می خواستم سریع خبر بدم.
و در پایان یه جمله از کلاس می گم
موفقیت یک انتخاب است نه یک تصادف .
Success is a choise not an accident
دلم می خواد نگرشم رو به زندگی عوض کنم . شاید زمانهای باقیمانده از عمرم رو بهتر زندگی کنم .
چه بر سر من آمده که کمال طلبی ام را از دست داده ام؟؟!!!!
.....