۱۳۸۹/۱۱/۲۱

یکشنبه طولانی نامزدی

اسم یه فیلم فرانسوی بسیار تامل برانگیز در مورد جنگه.وقتی فیلم های در مورد جنگ می بینم از آدمها بیزار می شم در عین حال که دلم براشون خیلی می سوزه.
بدجوری یاد ندا و سهراب و بقیه هستم این روزا .
هر چند من دل خوشی از زندگی ندارم و با مرگ مانوس ترم ولی مطمئنم خیلی از اینها دلشون می خواسته که زندگی کنن. آدم یقه کی و بگیره؟؟!! فریادش رو سر کی بکشه ؟
هیچ قدرتی هیچ دینی هیچ عقیده ای در دنیا ارزش اینو نداره که جون آدمهای نازنینی مثل خیلی ها که اگه بخوام اسم ببرم ساعت ها باید بنویسم رو بگیره .
و تاریخ چقدر کثیفه . تاریخ پر از جنایته . تاریخ دور و نزدیک فرقی نمی کنه .
انگار انسانها اومدن که یا جنایت کنند یا قربانی جنایت بشن.
تو دلم پر از فریاده پر از بغضه و متاسفانه پر از کینه و خشم و نفرت از زشتیها از همه زشتیها .

نمی تونم خودم رو گول بزنم نمی تونم نمی تونم.

فقط دلم می خواد داد بزنم تا خالی بشم انقدر داد بزنم تا جونی برام نمونه .

کاش می شد فقط به خودمون فکر کنیم . ولی نمی شه چون انسانیم چون یه چیزی ته وجودمونه که اسمش وجدانه شاید.

مدتهاست که وجدانم بدجوری دردش گرفته .

بدجوری

.......