۱۳۹۰/۰۳/۳۱

سرطان

با این اخبار و با این وضعیت هر روز که بیدار می شوم انتظار دارم سرطان در من عود کند . سرطان چی ؟؟ نمی دانم. فقط می دانم با این انواع آلودگیها و با این تغذیه مزخرف ،با این هوا، با این پارازیت ها ، با این بنزین ها و این خبر آخری که شاخص UV در تهران به وضعیت خطرناک رسیده و با این همه استرس ... تا همین الان هم سالم موندیم باید کلاهمون رو بندازیم هوا.

می گن درصد بیمارهای سرطانی در تهران یکدفعه به شدت زیاد شده .

ایمیل های متعددی در مورد ابتلا به سرطان پوست به دلیل اشعه ، سرطان خون به دلیل بنزین ، سرطان ریه به دلیل گردو غبار و آلودگی و و و ... هر روز و هر روز دریافت می کنم .
هیچکدامشان را برای بقیه forward نمی کنم . می ترسم به درد من مبتلا شوند . شب بود خوابیده بودم در خواب درد شدیدی در قسمت شکم داشتم . در همان خواب فکر کردم که سرطان دارم و در همان خواب رفتم تا شیمی درمانی و در همان خواب موهایم ریخته بود. پیراهن گشادی به تن داشتم و چشمانم بزرگ شده بودند و گردتر از همیشه .

بیدار شدم . حدس زدم صبح زود باشد . ساعت 5 صبح بود. رفتم به سالها قبل ، یاد آرش افتاده بودم چقدر دلم برایش تنگ شده بود. مگر می شود اسمی از سرطان بیاید و من آب شدن آرش را به یاد نیاورم.

آرش اعتقاد به تناسخ داشت . یادم می آید در اوج سرطان با آرش بحث می کردیم در مورد تناسخ . روی کاغذ محاسباتی می کرد و به من می گفت طبق محاسبات من تو 3 الی 4 بار دیگه به این دنیا برمیگردی و من با بیرحمی به آرش که در چند قدمی مرگ بود می گفتم که وقتی می میریم فقط خاک می شویم . همه چیز تمام می شود و دیگر بر نمی گردیم.

چقدر امیدوار بود. چقدر زجر کشید . روزهای آخر در چشمانش می خواندم که فقط دلش می خواهد برود.

الان آرش را در نگاه دختر 5 ساله اش می بینم. در حرفهای دخترش .

چند روز پیش یک ایمیل داشتم که درخواست کمک برای یک خانواده سرطانی داشتند . پسر سرطان خون داشت و چند سالی خانواده درگیر بیماریش بودند و دست آخر هم رفته بود. خانواده ای که همه چیزشان را برای درمان عزیزشان از دست داده بودند . حالا درمانده نیازهای اولیه زندگیشان و آشنایان در صدد کمک به این خانواده با آبرو.

سرطان نه تنها شخص بلکه خانواده را نیز زجر می دهد مخصوصا اگر وضع مالی خوبی نداشته باشند.

یادم افتاد در آنزمان که آرش شیمی درمانی می کرد یکی از دوستان آشنایی داشت که در ایران زندگی نمی کرد . خانمی بود که سالها قبل سرطان داشت و به طرز معجزه آسایی درمان شده بود. وضع مالی خوبی داشت و از آنجاییکه هزینه یک بیمار سرطانی را می دانست تصمیم به کمک به افراد سرطانی داشت و به هر نفر 2 میلیون کمک می کرد. ما هم 2 میلیون برای آرش گرفتیم و من با آرش حرف زدم تا بدون آینکه ناراحت شود 2 میلیون را قبول کند . بعدها فهمیدم آرش 2 میلیون را از من گرفته بود و به 4 نفر بیمار سرطانی دیگر که موقع شیمی درمانی با آنها آشنا شده بود داده بود و گفته بود که آنها از من محتاجتر بودند.

با آرزوی سلامتی برای همه

و به یاد آرش

.....