۱۳۸۹/۰۹/۱۷

کلافه ام

کلافه ام.
از این تکرارهای خاکستری .
کیه که از شادی بدش بیاد . کدوم خریه که همش بخواد غمگین باشه و غصه بخوره ؟
احساس خفگی می کنم. احساس می کنم مریضم .
زندگی مثل یه کابوسه.
دیگه خوابام مثل زندگیه و زندگیم مثل کابوس . همه چی جابجا شده. دیشب خواب بارون می دیدم . یه جایی بودم پر از خونه خوشگل با کلی گل رنگی دم در خونه ها . یه بارون عالی میومد . وای باورتون نمی شه نمی خواستم بیدار شم . می خواستم تو همون شهر غریبه بمونم.
الان دلم فقط بارون می خواد. بارون بارون.
قبلا اصلا نمی فهمیدی فردا ممکنه هوا چه جوری باشه همیشه امید داشتی ولی حالا میری تو پیش بینی هوای یاهو می بینی تا 10 روز دیگه همینه که هست .
چقدر آرزوهام کوچیک شده .
منگم
منگ