۱۳۹۰/۰۴/۰۵

همه آرزویم اما

همه آرزوی الانم خلاصه می شود در رهایی از این تکرار. می خواهم بروم . هر جایی که اینجا نباشد . می دانم دلم برای خیلی ها تنگ می شود ولی همین خیلی ها را دیگر نمی خواهم ببینم لااقل در حال حاضر .دلم تنهایی مطلق می خواهد بدون هیچ آدمی که ذره ای مرا بشناسد.
می خواهم خودم باشم بی هیچ پیش فرضی.
من سرعت تغییراتم زیاد است لحظه به لحظه عوض می شوم تغییر می کنم اصلاح می شوم.
سرعت تغییراتم آنقدر زیاد است که خودم هم به خودم نمی رسم چه رسد به دیگران.
دوباره سر مغزم گیج می رود.
کاش همه حافظه ام پاک می شد.

حوصله جنگیدن ندارم . حوصله بحث کردن ، توضیح دادن ، مبارزه کردن را ندارم.
خسته شده ام.
برای کوچکترین چیزها باید جنگید . برای ساده ترین حق ها باید جنگید.

من از جنگیدن بیزارم.
من دلم همدلی می خواهد همراهی می خواهد سینرژی می خواهد.

ولی اینجا مجبوری بجنگی.
شعار سرزمین من جنگ جنگ تا پیروزیست

من پیروزی ای که با جنگیدن به دست بیاید را نمی خواهم.

.............................

....

منم، منی که دیگر هیچ چیزی را دوست نمی دارم

به نشان نا رضایتی از امر تغییر پذیر.

نفرت هم نمی ورزم به هیچ چیز

به نشان نارضایتی تمام عیار از امر تغییر ناپذیر.


((برتولت برشت))

درون من

کسی چه می فهمد در دل تو چه می گذرد؟ تازه می فهمم اصلا آدم برون گرایی نیستم. شاید به نظر آدم درون گرایی نرسم. شاید خیلی راحت راجع به خیلی چیزها حرف بزنم که بقیه آدمها
در مورد خودشان پنهانش می کنند ، ولی تازه می فهمم آن چیزی که بیرون می ریزم واقعا در درونم نیست. حوصله توضیح ندارم. حرفهایی را می زنم که توضیحی نخواهند. درونم را کوتاه می کنم. همه درونم را به حرف تبدیل نمی کنم .
بعضی احساسات پیچیده تر از آن هستند که در موردشان حرف بزنی .
بعضی رفتارهایت را نمی توانی توجیه کنی . ولی چه کسی می داند در درون تو چه می گذرد . چه چیزی وادارت می کند اینگونه رفتار کنی؟
هیچکس نخواهد فهمید پس دلیلی ندارد بیرونش بریزم.
در ته وجودم تنهای تنها هستم. درونی دارم که منحصر به خودم است. یکی می گفت تو به راحتی آدمها را به درونت راه می دهی ولی از یک جایی به بعد دور درونت قلعه ایست که هیچکس نمی تواند از آن عبور کند.
من از پیچیده بودن متنفرم. دلم می خواهد ساده باشم. ساده نگاه کنم . ساده زندگی کنم .
دلم می خواهد هیچ نقطه پنهانی در زندگیم نباشد . ولی درونم را تا جایی بیرون می ریزم که احساس کنم طرف مقابلم می فهمد . قسمتهای غیر قابل فهمم را برای خودم نگه می دارم.
احساس می کنم قسمتهای غیر قابل فهمم اینروزها زیاد شده اند.
........