۱۳۹۰/۰۶/۲۸

امشب با اجازه حضار محترم یه نصفه قرص خواب خوردم تا زودتر خوابم ببره و اینقدر هر روز با تاخیر سر کار نرسم. خوبه بغل گوشمه محل کارم.
و سفرم بیشتر به روز رسانی رابطه هایی بود که می ترسیدم تاریخ انقضایشان گذشته باشد و می ترسیدم حسهای خوب قبلی را از بین ببرد. گاهی در این زندگی پر از روزمره گی فقط با یاد بعضی حس ها می توان ادامه داد. و امید به حس کردن دوباره شان. و رابطه بین هر دو نفری منحصر به فرد است . و رابطه بین دو دوست گاهی بسیار زیاد منحصر به فرد است.

بعد از مدتها کمی شک می کنی به همه چیز و ساکت تماشا می کنی تا بفهمی چه برخوردی باید داشته باشی.
مغزت که درد می گیرد کمی مست می شوی تا راحتتر تصمیم بگیری و وقتی مست شدی تازه می فهمی آنهمه فکر کردن احمقانه بوده و آن چیزی می شوی که هستی و آنوقت راحت می شوی و احساس سبکی می کنی.

و گاهی دلت می خواهد برگردی به یک لحظه از آن با هم بودن و کارهایی را که همیشه دلت می خواست برایش انجام دهی و در آن حالت گیجی نتوانستی ، دوباره انجام دهی.

دلم می خواست بیشتر حرف می زدم.

آهنگ گوش می کردیم و می رقصیدیم.

قدم می زدیم.

باشد برای دفعه بعد که امیدوارم زیاد طولانی نباشد.

.....

شب های بی خوابی

و بی خوابی های شبانه من داستانی بس دراز دارد.
گیج و منگ خوابم و هر کاری که می کنم خوابم نمی برد . کتاب می خوانم "درخت من دلشوره دارد". دلشوره ام می گیرد و خواب از سرم می پراند. لپ تاپ را باز می کنم و دنبال یک فیلم خوب می گردم . Love actualy که قبلا دیدمش . قسمت هایی از فیلم که مرتبط به عروسی اون دخترست و فیلم عروسی که اون پسره گرفته و فیلم فقط پر از close up از دخترست. بعدش فیلم Red رو میبینم خوشم نمی یاد . بعد فیلم nine song که پر از سکسه و من حوصله شو ندارم. تازه می فهمم بهترین فیلمهای دنیا رو هم الان نمی تونستم ببینم. ایمیلمو چک می کنم . خبری نیست . البته که منتظر کسی هم نیستم. چراغهای رابطه فعلا خاموش است.
عکس نمی توانم ببینم. خبر نمی توانم بخوانم. فکر نمی خواهم بکنم. شاید فقط می توان کمی نوشت.
می دانم که چند ساعت دیگر صبح می شود و من باید یک روز کاری دیگر را شروع کنم. می دانم مغزم باید استراحتی کند و نمی توانم مجبورش کنم . نمی خواهد.
می دانم باید الان بعد از یک مسافرت طولانی fresh باشم و از همان توالت فرودگاه امام تمام fresh بودنم پرید.

دلم اما نمی خواهد که غر بزنم.

دلم اما می خواهد که خوابم ببرد . و خواب بد نبینم.

دلم ضمنا می خواهد که صبح که بیدار می شوم سر حال سر حال باشم.

دلم می خواهد الکی حالم خوب باشد.
....