۱۳۸۹/۱۰/۱۷

احتمالا گم شده ام

اسم کتابیه که دارم می خونم. نویسنده سارا سالار

"ناهار که تمام می شود نمی دانم می خواهم چه کار بکنم یا کجا بروم . وقتی کیوان نیست زندگی ام به این شکل کج و معوج است .وقتی کیوان هست زندگی ام یکجور دیگری کج و معوج است . در هر صورت زندگی ام کج و معوج است"

قسمت هایی از متن که در پشت جلد آمده .

مغزم درد می کنه شاید به خاطر شلوغی دور و بره. کتاب رو در سرو صدای زیاد می خوندم و افکار زن قصه اینقدر پریشونه اینقدر سریع بین گذشته و حال حرکت می کنه که من سرگیجه گرفتم . منی که خودم خدای پریشان احوالیم.

the kids are all right اسم یه فیلم که دیشب دیدم . داستان فیلم مربوط به یک خونواده واقعیه که با خونواده های معمولی یک فرق اساسی دارن . به جای بابا و مامان دو تا مامان دارن . دو تا زن لزبین که عاشق همند و سالها پیش از بانک اسپرم هر دو اسپرم یک ناشناس رو گرفته و بچه دار شدن یه دختر و یه پسر . حالا بچه ها دنبال باباشونن و قصه فیلم با وارد شدن پدر جوون و خوشتیپ به خانواده شروع می شه و ... .

روابط خونوادگی بسیار جالبی داشتن . جای بحث زیاد داره .

رفته بودم شیرینی فروشی نزدیک خونه که تازه باز شده . می خواستم خرید کنم یه لحظه سرم رو بلند کردم احساس غربت کردم آدمها به نظرم عجیب بودن . چه قیافه هایی؟ همه داشتن می رفتن مهمونی . عصر پنجشنبه بود آخه . رفتم دم کافه سر کوچه مثل همیشه یه قهوه تلخ بدون شیر و شکر گرفتم . نتونستم همونجا بخورم . حس خوبی به آدمها نداشتم . باز یک حس غربت شدید .

رفتم شهر کتاب خیلی شلوغ بود . سرم رو بالا نکردم . حس بهتری داشتم. مطمئنم اگه سرمو بالا کرده بودم بازم حسم بهتر بود.

...........

مهمونها رفته بودند و خونه پر بود از ظرف نشسته . سرم پر از صداست . صدای گریه یک مرد تنها . صدای زن زیادی . صدای ماشین . صدای همه آدمهای توی تلویزیون و بیرون تلویزیون. مغزم سکوت می خواد . بدون صدا حتی صدای موزیک هم نمی خوام. گاهی از یه موزیک که خوشم می یاد تا صبح همونو گوش می کنم دلم نمی خواد قطعش کنم . می خوام بره تو وجودم . ولی الان فقط صدای هیچ .

و عشق صدای فاصله هاست . صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.

نمی دونم چرا کلمه هیچ همیشه منو یاد این شعر سهراب می ندازه .

باورتون نمی شه وقتی می خوام بنویسم چقدر مطالب گوناگونی می یاد تو ذهنم و من شاید فقط می تونم چند کلمه از اون دریای کلمات رو اینجا بیارم.

قبلا که تو دفتر می نوشتم وقتی به خودم می یومدم می دیدم یه دفتر کامل رو سیاه کردم. اینجا اما نمی شه نمی دونم چرا؟ شایدم می دونم چرا...