۱۳۸۹/۱۰/۲۲

بفرمایید شام

بفرما شام اسم یه برنامه است که در کانال من و تو 1 ساعت 10 شب از شنبه تا سه شنبه پخش می شه . مشابه این برنامه رو قبلا تو یه کانال آلمانی دیده بودم و یک کانال انگلیسی و یک کانال ترک هم این برنامه رو قبلا داشتن . پیشنهاد می کنم حتما ببینید . خیلی جالبه . از لابلای این مسابقه که بین یه سری از آدمهایی که در لندن زندگی می کنن برگزار می شه می تونید کلی نکته اجتماعی فرهنگی پیدا کنید . آدمهای متفاوت ایرونی که از 1 تا n ساله که ایران رو ترک کردن و یا اصلا اونجا به دنیا اومدن با هم سر غذا پختن و پذیرائی مسابقه می دن و هر شب آخر شب 3 تای دیگه به نفر میزبان نمره می دن .
فقط برید ببینید که تو فرهنگ ما دورویی و حسادت و کینه ورزی چه بیدادی می کنه البته بعضی وقتها هم یه آدمای باحالی پیدا می شن که متاسفانه اکثرا آخر برنامه سرخورده می شن و فکر کنم دیگه هوس ایران و ایرانی نکنن.
به هر حال پیشنهاد می کنم این برنامه رو حتما ببینید. در مشابه آلمانی این برنامه که من سالها پیش می دیدم می تونستید فرهنگ اروپائی رو کاملا درک کنید . و خلاصه اینکه قبلا گفتم از رو رانندگی ملت ها می توانید پی به خصوصیاتشون ببرید و حالا می گم از رو برنامه بفرمایید شام هر ملتی چه چیزا که دستگیرتون نمی شه .
دیشب فوتبال بالاخره بعد از مدتها یه حالی به این مردم داد ولی راستش اصلا نتونستم مصاحبه قطبی رو ببینم . اون اوایلی که قطبی اومده بود ایران خیلی ازش خوشم می یومد ولی نمی دونم این ایران چی داره که آدم خراب کنه . شاید خیلی ها مخالف من باشن ولی به نظرم قطبی اصلا مربی مناسبی برای تیم ملی ما نیست . حرف زدنش عصبیم می کنه.
دو هفته است که 90 ندیدم دلم واسه این فردوسی پور تنگ شده . به جای یکی مثل فردوسی پور به اون شارپی . یکی مث خیابانی باید گزارش کنه فوتبالمونو که خدا نکرده فردوسی پور چیزی نگه باعث بشه بچه ها ببازن. آخه مسخره های عوضی خجالت بکشید حالم از همتون به هم می خوره.... اه ... شایسته سالاری بیداد می کنه تو این مملکت...
صدام مثل خروس شده . خیلی هم خسته ام . اینروزا یه کتابی دستم گرفتم به نام "نگران نباش" نویسنده مهسا محب علی . تا اینجای قصه که اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم . راوی یه دختریه که نشئه است و یه روزی که زلزله های ریز ریز مداوم تو تهران داره
می یاد داره رخدادهای دورو برش رو تعریف می کنه . فعلا که اصلا حال نکردم ولی چون جایزه گلشیری رو گرفته حتما باید تا تهش رو بخونم.
جالبه 3 تا کتاب آخری که خوندم همشون راجع به زلزله یه چیزایی نوشتن .
من از زلزله نمی ترسم . به همین دلیل بهش فکر هم نمی کنم . اگه بخواد بیاد می یاد دیگه .
من از جنگ هم نمی ترسم .
خاطرات جنگ ایران و عراق رو بعدا براتون می گم وقتی که اولین موشک صدام در چند قدمیه خونه ما در 31 شهریور 59 منفجر شد و ...
من بچه جنگم .
اگر جنگ نبود من این نبودم.
از جنگ متنفرم.
صدامی که روزی اون همه زندگی رو نابود کرد الان کجاست؟
خیلی های دیگشون هم که باعث بدبختی خیلی ها شدن الان دیگه نیستن .
آخه وقتی زندگی اینقدر کوتاهه و زودگذر چی باعث می شه که آدمها اینطور جنایت کنن ؟ نمی فهمم
....