۱۳۹۰/۰۸/۲۴

به کوه تکیه می کنم

برای بار دوم به پیشنهاد من رفتیم فیلم سعادت آباد. واقعا دیدن دوباره اش چه کار درستی بود. نه تنها اصلا حوصله ام سر نرفت بلکه خیلی بیشتر از بار قبلی چسبید.
ایندفعه از اون قسمتش که حامد بهداد و بهرام واسه مهناز افشار می خوندن "اینهمه عاشق داری چطور حسودی نکنم .." و اونم سعی می کرد بخنده ولی کلی گریه اش گرفته بود خیلی خوشم اومد.
و 2 ساعت و نیم در ترافیک مسخره تهران بودن برای رسیدن به کافه گودو واقعا می ارزه. نمیدونم این کافه باحال چه جوری اینقدر به من انرژی می ده. موزیک عالی . بوی سیگار و قهوه و عطر که وقتی با هم قاطی می شه یه حس نوستالژیک خوبی بهت می ده. رومیزی های خط خطی . اسپاگتی چیلی و قهوه و چای و کلی وراجی از در و دیوار . و بعدش خیابون همیشه شلوغ انقلاب و قدم زدن دورو بر تالار وحدت . خنکی هوا که تا مغز استخونت می ره و حالتو حسابی جا می یاره.
باید هر روز یه سر برم اونورا فقط حیف که هر روز اینهمه وقت واسه ترافیک ندارم. کاش هنوز دانشجو بودم و هر روز می تونستم یه سر برم کافه گودو. اما دیگه نه دانشجوام نه هیچ چیز دیگه ای به معنای واقعی کلمه هیچ شده ام. باید همین روزها بزنم به کوه .
.............................

مثل جوونیام که عاشق ترانه های داریوش اقبالی بودم و بالای تختخوابم پر از کاست های گلچین شده داریوش بود دلم می خواد همه آهنگاشو دوباره و دوباره گوش کنم .
دارم این آهنگ رو گوش می کنم کاش حس خواننده رو داشتم : چقدر خوبه آدم یکیو داشته باشه که ارزششو داشته باشه واسش اینو بخونی
ببين تمام من شدي اوج صداي من شدي
بت مني شكستمت وقتي خداي من شدي
ببين به يك نگاه تو تمام من خراب شد
چه كردي با سراب من كه قطره قطره آب شد
به ماه بوسه مي زنم به كوه تكيه مي كنم
به من نگاه كن ببين به عشق تو چه مي كنم
منو به دست من بكش به نام من گناه كن
اگر من اشتباهتم هميشه اشتباه كن
نگو به من گناه تو به پاي من حساب نيست
كه از تو آرزوي من به جز همين عذاب نيست
هنوز مي پرستمت هنوز ماه من تويي
هنوز مومنم ببين تنها گناه من تويي
به ماه بوسه مي زنم به كوه تكيه مي كنم
به من نگاه كن ببين به عشق تو چه مي كنم
.......................