۱۳۹۰/۰۸/۱۹

هیچ

گاهی اتفاقاتی در زندگیت پیش می آید که هیچوقت هیچوقت هیچوقت فکرش را هم نمی کردی روزی آن اتفاق برای تو بیفتد. نه تنها خودت بلکه هیچ کدام از اطرافیانت هم نمی توانند تو را در آن شرایط تصور کنند. اما همیشه پیش می آید همیشه اتفاق می افتد. تمام اتفاقهای دنیا در یک قدمی همه آدمهای دنیا هستند.
از این روزهای بعد از برف که هوا آفتابی می شود و برفها آب می شوند اصلا خوشم نمی آید. خوشحالم که با کتاب خواندن آشتی کردم. "درختم دلشوره دارد" را تمام کردم . جالب است همین کتابی که چند وقت قبل به من دلشوره می داد در این روزهای پر از دلشوره و تشویشی که دارم آرامم کرد.
دیشب منصور تهرانی ترانه سرای بسیار معروف ایرانی مهمان آکادمی گوگوش بود. از داستانی که در مورد ترانه معروف گوگوش "آتش یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی شهر خاموش دلم رو تو پر آواره کردی ... " تعریف کرد خیلی خوشم اومد. اینکه در آخرین لحظه با دیدن عشق دوران نوجوانیش توی خیابون این ترانه رو واسه آهنگ شماعی زاده ساخته و جایگزین ترانه قبلی کرده. از دیشب هی این آهنگ رو با خودم زمزمه می کنم و سعی میکنم حس این آدم رو وقتی عشق قدیمشو به طور ناگهانی تو خیابون می بینه مزه مزه کنم.
نمی دونستم که ترانه یار دبستانی رو هم همین آدم ساخته و همینطور "وقتی که من عاشق می شم دنیا برام رنگ دیگه است " و این آهنگ ستار رو که خیلی دوسش دارم "یه روز می دونم بی خبر سر زده از راه می رسی ...."
دلم می خواد هیچی نباشم.
عاشق کلمات هیچ و عدم هستم.
دوست دارم یک هیچ در عدم باشم.
دلم به شدت بی زمانی و بی مکانی می خواهد.
........................