۱۳۸۹/۱۰/۱۳

احساسات نهفته

یه وقتایی یه حس هایی که سالهاست بهشون توجه نکردی یک دفعه ای فوران می کنن . با یه تلنگر . این تلنگر می تونه خیلی چیزا باشه . یه دوست یا یه غریبه ، یه حرف ، یه فیلم یه موسیقی یا هر چیز دیگه ای.
یه چیزایی به طور ناگهانی به یاد آدم می یان یه دفعه یه حس هایی که قبلا هم تجربه شون کرده بودی دوباره به سراغت می یان .
بعضی وقتا این حسها یه حس خوبه مثل حس زندگی یا حس دوست داشتن یا حس عشق . بعضی وقتا هم یه حس بد مثل نفرت یا حسرت .
واقعا حافظه احساسی آدما خیلی جالبه من که بعضی وقتا در مقابل حافظه احساسی خودم سورپرایز می شم.
جالبه بوی عطر و خود گل برای من تلنگرهای قوی ای هستند.
شعر ، موسیقی و فیلم هم همینطور .
اینروزا زیاد یاد جوونیام می افتم .
سنسورهام ضعیف شدن. قبلا خیلی سنسورهای قوی ای داشتم .
این آهنگ نوازش ابی هم که شادمهر عقیلی براش ساخته قشنگه به نظرم.
نمی دونم چرا از هر چیزی که لذت می برم دلم می خواد اینجا بگم شاید بقیه هم لذت ببرن.
دیشب فیلم ندیدم کتاب هم نخوندم . کارهای متفاوت تری کردم.
شب متفاوتی بود. بعد از مدتها کلی موزیک گوش کردم.
از وقتی که کلاس فرانسه می رم تو ماشین همش درس گوش می کنم . یا حداکثر موزیک فرانسوی ولی دیشب کلی خودمو به موسیقی دعوت کردم.
حواسم نباشه روزام مثل هم می شن و به شدت خسته کننده . می خوام یه کم بیشتر برم بیرون دست از تنبلی بردارم. یه کم بیشتر معاشرت کنم . یه مدتی بود خیلی از آدمها خسته بودم.
ولی با بعضی هاشون واقعا خوش می گذره.
فکر کنم این پستم یه کم شاد بود. یا لااقل غمگین نبود.