۱۳۸۹/۱۰/۲۵

یه گوشه دنج

شومینه روشنه . خونه گرمای مطبوعی داره . دو تا شلغم رو اجاق گاز داره تو آب قل قل می خوره شاید از زورسرفه مجبور بشم بخورمشون. کنار قابلمه شلغم یه کتری قل قل می کنه و یه قوری پر از چای خوش طعم رو کتری منتظره تا من برم سراغش .
از پشت پنجره برف قشنگ و بی نظیری رو می بینم که مدتها بود همه منتظرش بودیم .
از شرکت که اومدم بیرون دیدم عجب برفی داره می باره . از اون برف پودری ها که بلافاصله رو زمین می شینه . زمین اینقدر سر بود که ماشین لیز می خورد و تو یه پس کوچه هر چی فرمون رو پیچوندم نپیچید و ترمز هم که اصلا نمی گرفت و در نتیجه محکم خوردم به جدول . خلاصه همین دو قدم راه رو با زور رسیدم خونه. اولین کاری که کردم به چند تا از بچه های شرکت زنگ زدم که زودتر برن خونه . بعدش کلی غصه خوردم واسه اونایی که راهشون دوره . ماشین ندارن . معلوم نیست امشب کی برسن خونه .
به تک تک بچه ها فکر کردم. به آدمهایی که دوسشون دارم به آدمهایی که دوسشون ندارم به اونایی که می شناسمشون اونایی که نمی شناسمشون به همه و همه فکر کردم.
کاشکی همه آدمهای دنیا یه گوشه دنج واسه خودشون داشتن .
کاشکی خوشبختی مال همه آدمها بود.
من تو این گوشه دنجم نمیدونم چرا نمی تونم راحت بشینم و حال زندگی رو ببرم؟!!
.....

برف می بارد باز هم

عجب برفی می باره . عاشق راه رفتنم موقعی که برف به این تندی می باره . جای پاهاتو پر می کنه . اثری از رد پاهات نمی مونه .
وای که چقدر سخته لذت بردن از چیزی تو این دوره و زمونه.
راستش به اون دختر زندانی فکر می کنم که به مادرش گفته بود شبها تو بند 209 از شدت سرما و لرزیدن نمی تونم بخوابم.
آخه چرا آدمها اینقدر زندگی رو پیچیده می کنن.
دوباره من شدم یه علامت سوال بزرگ که جلوش n تا علامت تعجب گذاشته باشن.
...........

تونس

مهمترین خبر این روزها . سقوط دولت تونس ، فرار رئیس جمهوری تونس . خیلی جالبه نه ؟

و چقدر اینجا سرده !!!

مشتاق شدم برم تاریخ تونس رو بخونم .

دلم می خواست به افتخار مردم تونس یه پست به اسم تونس داشته باشم. حتی اگر خالی باشه . حتی اگر هیچی توش ننویسم.

تو این سرما با فکر کردن به مردم تونس دل آدم گرم می شه .

....