۱۳۸۹/۱۰/۲۵

برف می بارد باز هم

عجب برفی می باره . عاشق راه رفتنم موقعی که برف به این تندی می باره . جای پاهاتو پر می کنه . اثری از رد پاهات نمی مونه .
وای که چقدر سخته لذت بردن از چیزی تو این دوره و زمونه.
راستش به اون دختر زندانی فکر می کنم که به مادرش گفته بود شبها تو بند 209 از شدت سرما و لرزیدن نمی تونم بخوابم.
آخه چرا آدمها اینقدر زندگی رو پیچیده می کنن.
دوباره من شدم یه علامت سوال بزرگ که جلوش n تا علامت تعجب گذاشته باشن.
...........

۲ نظر:

ناشناس گفت...

kheeeeiliiiiii khoshhalam ke barf miad. be golasa ham begoo ke kheili be fekre khodsh va bachash boodam.khoshhalam ke hava tamiz shodeh. baba ...jedi to alan nemitooni dark koni ke man cheghadr ghosatoono khordam. be khosoos ghoseye madarha va bache ha ro ... bebar ey barf,

-Mandana

آذین گفت...

بر ماسه های بودنم ردی نمی ماند به جا
تا رد پایی می کشم موجی خرابم می کند

بیهوده بر دروازه ی انگور بودن مانده ام
دست کدامین مهربان روزی شرابم می کند