۱۳۹۰/۰۳/۰۸

آدمهای حقیر

بعضی آدمها چقدر حقیرند.
حقارت در بعضی ها چه بیدادی می کند.
حقارت با آدمها چه ها که نمی کند.
وای از روزی که گرفتار یک آدم حقیر شوی.
وای از روزی که یک مملکت گرفتار آدم حقیری شوند.

آدمهای حقیر سه چیز را اصلا نمی شناسند ، صداقت ، شرافت و وجدان.

صداقت را که اصلا از اول هم نمی شناختند. شرافت را استفراغ و وجدانشان را از کثافت پر کرده اند.

آدمهای حقیر هیچوقت اصلاح نمی شوند . ذات حقیرشان اجازه فکر کردن به آنها نمی دهد.
عمقشان به اندازه یک انگشتوانه است .
بودن با یک آدم حقیر تو را هم حقیر می کند.
از زندگی یک چیز می خوام خودم را و مملکتم را از آدمهای حقیر دور بدارد.
آمین
.....

وقتی دلم می گیرد

دوستم قرار بود پولی بفرستد تا در ایران کمکی به جایی یا کسی شود. چقدر این روزها محتاجها زیادند. چقدر وضع مردم بد است . نمی دانی پول را به که بدهی ؟ چه کارش بکنی؟

دلم می گیرد.
نمی توانم انتخاب کنم . دلم بد جوری گرفته از صبح بغض دارم . دلم از آدمها گرفته . دلم برای آدمها گرفته . دلم از کارهایی که آدمها با آدمها می کنند از بلاهایی که آدمها بر سر هم می آورند گرفته. دلم گرفته دلم از همه چیز و همه کس گرفته.

و نمی توانی همینطوری همین وسط گریه کنی. دلم زار زار گریه می خواهد.

از عجز و ناتوانی خودم دلم گرفته.
من از این زندگی دلم گرفته.

چه کسی صدایت را می شنود؟

چه کسی حتی ذره ای برایش مهم است که دل تو گرفته . دل تو از چیزی گرفته از یک چیز دردآور.
نه از یک چیز از خیلی چیزها.
چقدر اینجا پر است از درد.

خجالت می کشم از دردهای شخصی . روزی اما آرزوی من تلاش برای انسانها بود .
مغزم پر است از درد و کلمه و خفگی.

دلم گرفته
.............