۱۳۸۹/۰۹/۳۰

زمستون

آخه این چه زمستونیه که من لباس تابستونی می پوشم و پنجره اتاقم بازه . این چه شب یلداییه ؟ یلدا بدون برف و سرما؟؟!!!
یارانه آجیل رو نریختن به حسابم که واسه امشب آجیل بخرم و هندونه !!!
از همه این رسم و رسومات بیزارم . یلدا دل خوش می خواد ، عید دل خوش می خواد ، خوشی دل خوش می خواد .
وقتی جعفر پناهی به 6 سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از ساختن فیلم و فکر کردن و مصاحبه محکوم شده و ممنوع الخروج از کشور برای ابد . وقتی اون وضع جوونها و پیرهای بدردبخور مملکته که همه تو زندانن یا تو غربت یا دچار افسردگی کنج یه خونه .
وقتی این همه فقر می بینم از نوع فرهنگی و مادی و همه جوره .
دیگه حافظ هم نمی تونه منو با حرفاش دلخوش کنه.
نه نه نه ... نه یلدا می خوام نه عید و نه چهارشنبه سوری.
........

رانندگی و فرهنگ

صبح که با عجله اومدم سوار ماشینم بشم دیدم که جای پاهای آقای دیوانه دیشب رو در ماشین فرو رفتگی ایجاد کرده . عصبانی شدم . گفتم کاشکی دیشب دیده بودم . اگه همون موقع فهمیده بودم حتما پیاده می شدم منم با پاهام می کوبیدم به در ماشین اون تا مثل مال من بشه . بعدش حتما اون چون مرد بودو می دید یه زن ماشینشو داغون کرده خونش به جوش می اومد و برای اینکه کم نیاره حتما شیشه ماشین منو می شکوندو بعدش من عصبانی می شدم با قفل فرمون چراغای ماشین اونو می شکوندم بعدش معلوم نبود تا کجا پیش می رفت شاید یه قتل رخ می داد . همون بهتر که دیشب نفهمیدم.
دلم می خواست می تونستم یه کتک مفصل بزنمش به نمایندگی از همه زنهای دنیا اونو به نمایندگی از همه مردهای دنیا می زدم. همه مردهای زورگویی که فکر می کنن زنها ازشون می ترسن .
گاندی می گفت فرهنگ یک ملت رو از رفتاری که با حیووناش داره بفهمید . یکی دیگه اصلاحش کرده بود از رفتاری که با بچه ها و زنهاشون دارن بفهمید ولی من می گم فرهنگ یک ملت رو از روی رانندگیشون بفهمید.
خشونتی که زیر پوست منه ، عصبانیتی که موقع رانندگی دارم ، دعوا برای گرفتن حقم در حین رانندگی . تمسخر زنها توسط مردها ، حساب نکردن راننده زن .... هزار تا چیز دیگه که بعدا سر فرصت پرشون می کنم .
ایران مزخرفی شده این ایران ...