۱۳۸۹/۰۹/۳۰

زمستون

آخه این چه زمستونیه که من لباس تابستونی می پوشم و پنجره اتاقم بازه . این چه شب یلداییه ؟ یلدا بدون برف و سرما؟؟!!!
یارانه آجیل رو نریختن به حسابم که واسه امشب آجیل بخرم و هندونه !!!
از همه این رسم و رسومات بیزارم . یلدا دل خوش می خواد ، عید دل خوش می خواد ، خوشی دل خوش می خواد .
وقتی جعفر پناهی به 6 سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از ساختن فیلم و فکر کردن و مصاحبه محکوم شده و ممنوع الخروج از کشور برای ابد . وقتی اون وضع جوونها و پیرهای بدردبخور مملکته که همه تو زندانن یا تو غربت یا دچار افسردگی کنج یه خونه .
وقتی این همه فقر می بینم از نوع فرهنگی و مادی و همه جوره .
دیگه حافظ هم نمی تونه منو با حرفاش دلخوش کنه.
نه نه نه ... نه یلدا می خوام نه عید و نه چهارشنبه سوری.
........

۱ نظر:

آذین گفت...

راست میگی، تو این مملکت با این وضعیت، هر شادی ای بیشتر از این که آدمو شاد کنه یاد غم و غصه ها میندازه، لااقل روزهای عادی انقد به فقیر و مریض و زندانی فکر نمی کنیم. لقمه ی شادی به زور از گلوی یه آدم که هنوز انسانیتش نخشکیده پایین میره