۱۳۸۹/۱۰/۱۸

لاک پشت

اول باید بگم که امروز از رو دنده چپم بلند شدم. در نتیجه می تونم به زمین و زمان گیر بدم. یه حالت آزرده خاطری دارم.
هوا سردتر شده و از این بابت خوشحالم فکر کنم یه چیزایی هم باریده باشه ولی من همش چپیده بودم تو اتاق و هیچی ندیدم. میگن لواسون برف می باره.
اولا باید بگم که از اخبار زیادی که این چند روزه در مورد دعوای مهران مدیری و شهرام همایون پخش می شه متنفرم . عجب مردم بیکاری داریم به خدا . آخه اینا کی هستن که بخوان خبر داغ مملکت ما بشن اینجاست که می گم می خوام بالا بیارم.
خبر ناراحت کننده بعدی از دست دادن پست مهم در کمیته اجرایی فوتبال آسیاست نایب رئیسی کنفدراسیون آسیا ، پر ، و حرصی که این دادکان بدبخت می خوره . به چی گند نزدن که این دومیش باشه ؟!!! به معنای واقعی کلمه ر... .
گور بابای هر چی خبره منم با این اعصاب به هم ریخته گیر دادم خبر هم بخونم.
و امروز تغییر و تحولات قابل توجهی در شرکت رخ داد که من حوصله شو ندارم. البته دیگه زیاد برام مهم نیست اینقدر تغییرات یک شبه دیدم که عادت کردم.
هر چقدر می خوای دور از کلیشه زندگی کنی با زور هلت می دن تا بیفتی تو یکی از همون کلیشه ها و بشی مثل بقیه.
کاشکی خبر داشتیم چند وقت دیگه زنده ایم اونوقت می شد بهتر برنامه ریزی کرد. من که همیشه در لحظه زندگی کرده و می کنم ولی بعضی ها هم جوری زندگی می کنن که بتونن یک عمر زندگی کنن . نمی خوام بگم کدوم بهتره و کدوم بدتره . من هیچوقت نتونستم به آینده بیشتر از یک هفته دیگه فکر کنم .
وقتی فکرش رو می کنم می بینم هیچ رویای شخصی ندارم . رویاهام زیادی دست نیافتنی هستند . اونقدر دست نیافتنی که فکر کردن به اونها زجرم می ده.
ای کاش لاک پشت بودم . ای کاش می شد فرو برم تو لاکم . الان کاملا این حس رو دارم. یه لاک پشت کوچولویی که دلش می خواد از دست این دنیا فرار کنه و بره تو لاکش.
نمی تونید تصور کنید که چقدر گاهی همه چیز سخت می شه .
....