۱۳۸۸/۰۷/۲۶

راه رفتن روی هوا

نمی دونم تا حالا این احساس و داشتی که انگار داری قدماتو رو ابرا میذاری ؟ اینقدر نرمه که هم یه حس خوبی به آدم می ده هم یه دلهره و ترسی مثل سقوط از یک بلندی . ما عادت داریم که زیر پامون سفت باشه . سالها زندگی کردیم و روی زمین سفت و سخت پا گذاشتیم . وقتی رو زمین سخت قدم بر می داری کاملا سنگینی و وزن خودت رو حس می کنی .
احساس سبکی کردن و پا روی هیچ گذاشتن اونقدر برامون ترسناکه و وحشت انگیز که حاضریم از هر پی لذت بی وزنیست بگذریم و قناعت کنیم به همون زمین سخت و همون احساس سنگینی و وزن داشتن.
از وقتی که تو کتاب علوم کلاس دوم ابتدایی در مورد جامد و مایع و گاز خوندیم . همیشه دلم خواسته گاز باشم . شکل نداشته باشم وزن نداشته باشم هر جا می خوام برم با چشم دیده نشم سفت نباشم شکل ظرف رو به خودم نگیرم خودم باشم آزاد و رها . ذراتم معلق باشد در فضا مثل عشق به نظرم عشق از جنس گاز است . عشق خیست نمی کند عشق را نمی توانی لمس کنی عشق شکل ندارد عشق تمام وجودت را در بر میگیرد عشق لمس نمی شود عشق دیده نمی شود . عشق معلق است ذرات عشق در فضا معلق است و تو فقط می توانی نفس عمیق بکشی و استنشاقش کنی . می توانی سینه ات را پر کنی از عشق از هوای سرشار از عشق . عشق را نمی بینی حتی رفتنش را هم نمی توانی ببینی همانطور که آمدنش را ندیدی و ناگهان چنان فضا خالی از عشق می شود ............

هیچ نظری موجود نیست: