۱۳۸۸/۰۷/۲۶

تغییر

و آنچه که تو را وادار به نوشتن می کند فشاری است که به واسطه تفاوت وحشتناک آنچه که هستی و آنچه که باید باشی به روح و روان و زمین و زمانت وارد می شود.
و چه تفاوتی است بین بودنم و آنچه که باید باشم و چه اشتباهی است ادامه دادن با این وضعیت ، هر چه را که تغییر می دهی چیزهای بیشتری برای تغییر دادن نمایان می شوند و با هر تغییر ، تغییرات بعدی بیشتر و بیشتر می شوند و آنقدر گیجت می کنند که در آخر ترجیح می دهی دست از سر این همه تغییر برداری یک گوشه بنشینی و گذر عمر را نظاره گر باشی .
چرا امروز اینقدر خسته ام و چرا امروز احساس می کنم همه چیز وارونه است و من برای درست کردن باید همه چیز رو از ریشه در بیارم و دوباره دانه دلخواهم رو بکارم و دوباره سالها صبر کنم تا چیزی شود که ممکن است آنروز هم مثل امروز به نظرم وارونه آنچه می خواهم باشد .
من انرژی و حوصله ندارم برای تغییر اساسی شاید باید خواسته هایم را تقلیل دهم شاید باید کمی منصفانه تر به آنچه که هستم نگاه کنم . شاید باید صبورتر باشم ، شاید باید بپذیرم که نمی توانم ......

۵ نظر:

ناشناس گفت...

عيب کار اينجاست که :
من آنچه هستم را با آنچه بايد باشم اشتباه مي کنم ،
خيال ميکنم آنچه بايد باشم هستم،در حاليکه آنچه هستم نبايد باشم !

احمد شاملو

Monelly گفت...

I loved the first two sentences.
(inja che joori mishe farsi type kard? )

Monelly گفت...

ajab, to blog kare herfehee hastiya :)
nazare mano fori chap nemikone! aval bayad to taeedesh koni! vel kon in systeme sansoor ro ;)

che joori ino set kardi? tooye settingesh hast?

in alamat gozarihaye bar0akse farsi ham dare mire too mokhe man!

Monelly گفت...

I am trying to put comment here ...

ناشناس گفت...

nashenas nazar bedam chi?