۱۳۹۰/۰۳/۲۵

و می گذرد...

روزها و شبها پشت سر هم ، تند و تند می پرند . احساس می کنی زمان در دستانت لیز می خورد .
و دفترهای زندگی یکی پس از دیگری تمام می شوند و به پایان هر دفتری که می رسی بعضی مکانها و بعضی آدمها برایت تمام می شوند. لا اقل با شکل فعلیشان تمام می شوند و شاید روزی در جای دیگر دوباره در زندگیت جوانه بزنند ولی مطمئنی که با شکل فعلیشان و در مکانهای فعلیشان هرگز تکرار نخواهند شد.
همیشه در چنین مواقعی دلم می گیرد.
و گاهی دلم به اندازه دل یک گنجشک کوچک می شود .
و همیشه دلم بیشتر می گیرد وقتی اندازه دل یک گنجشک شده است.

دفتری دیگر در زندگیم به آخر رسیده است .

قدر لحظات با هم بودن را باید دانست قدر لحظه لحظه با هم بودن را. قدر یک لبخند ، یک فنجان قهوه ، یک گپ دوستانه ، قدر همه چیز را . روزی به خود می آییم و می بینیم به پایان دفتر با هم اینجا بودن رسیده ایم.

و تا دوباره جوانه زد و دفتری را از نو شروع کرد شاید دیر شود.

این پست رو تقدیم می کنم به نرگس در بندر عباس ، ماندانا در کانادا و الهام در لندن که روزهای بسیار خوبی در گذشته با هم داشتیم.
و همچنین دوست و معلم عزیزم شراره جون که داره می ره کانادا و کلاسهای گپ و گفت فرانسمون داره تموم می شه ......

......

۴ نظر:

dariush گفت...

zendegi zendast
zendegi ba marge adama nemimire
zendegi jarieee
hatta age zende budane adama mahsure ruz maregi bashe
emruz ba eshgh zendam chun midunam shayad farda nabasham
a afsus khoradan bizaram vali pashimuni rahe ayanda ro neshun mide
hamishe gozashte moaleme ayandast
baraye fara bayad eshtebahato tekrar nakardo zende bud baraye zendegi chun zendegi zendast

مژگان گفت...

منم مي رم يه پست مي ذارم فقط براي اين كه به تو تقديمش نكنم!واقعا" كه!

elham گفت...

miss you

آذین گفت...

قدردان لحظه های جاری بودن خیلی سخته. شاید باید زندگی رو بدون سودای درس گرفتن و متنبه بودن به سر برد. هر لحظه میتونه آغاز یه مرگ باشه. اما قدردان لحظه های خوش گذشته بودن - یادآوری اونها و تقدیس اونها آسون تره و شاید دل آدم برای گنجشکی شدن آفریده شده.