۱۳۹۰/۰۱/۲۹

زخمها

زخمهای من از عشق است ؟ زخمهای من از عشق نیست . زخمهای من از تو است ؟ زخمهای من از تو نیست . زخمهای من از هر چه که بود، زخمهای من از هر چه که هست همه را نوشتم . همه را ریز به ریز در دفتر صدبرگ کاهیم نوشتم. تند و تند ، بی وقفه نوشتم و نوشتم و نوشتم . نوشتم و گریه کردم . نوشتم و ضجه زدم . نمی گذاشتم قلمم نفس هم بکشد . نوشتم ، نوشتم نوشتم. به خود که آمدم دفترم سیاه شده بود. پر از کلمه بود و هر کلمه زخمی بود از زخمهایم .
دفتر را بردم در رودخانه انداختم در رودخانه ای پر آب ، رودخانه دفترم را بلعید و با خود برد من نشسته بودم گریه می کردم . زخمهایم را به آب داده بودم زخمهایم رقصان می رفتند دور می شدند و در حین رفتن شسته می شدند و من دیگر نمی توانستم بدون زخمهایم لحظه ای خودم باشم.
من ملغمه ای بودم از زخمهایی که به آب سپردمشان ........

۳ نظر:

علي گفت...

پس زخمها را بايد شست!.
لابد براي همين جديدا ميگن روي زخم بتادين نريزيد.

آذین گفت...

خیلی قشنگ بود خیلی. چه حس آشنایی انگار که خودم می نویسم، خود خودم.

مژگان گفت...

ميترا بانو،
من يه كامنت براي اين پست شما نگارش كردم البته در يك بخش ديگه و همون طور كه توضيح دادم به دليل مشكلات اينترنتي كامنت ها پس و پيش گذاشته شده اند و شما بايد زحممت بكشي بري پيداشون كني.همچنين لازم به توضيحه كه بنده شما رو بسيار دوست مي دارم و همچنين براي زخم هاتون هم بسيار ارزش قائلم چون در اون يكي كامنت كه اصلا" نميدونم ذخيره شد يا نه كمي نسبت بهشون بي مهري كردم.لازم به توضيحه كه اين كامنت مربوط به همين پست بود و پس و پيش نبود و اين نكته بسيار مهم بود!!!