امروز تو بالاترین دیالوگی از سکانس پایانی فیلم بیمار انگلیسی گذاشته بود حیفم اومد اینجا نیارمش
"می میریم، می میریم، می میریم، غنی از عشاق و قبایل. آن چه را بلعیده ایم میچشیم. پیکرهایی که وارد شدهایم و چون رود بالا رفته ایم، ترس هایی که در آن نهان کرده ایم، مثل این غار متروک. میخواهم پیکر ام نشانی از این داشته باشد. کشور های حقیقی مائیم، نه مرزهای کشیده شده بر نقشهها با عصای مردان مقتدر. میدانم که می آیی تا مرا به قصر بادها ببری، تنها چیزی است که خواستهام، قدم زدن در چنین مکانی، با تو، با دوستان، در جهانی بدون مرز."
و جهانی بدون مرز و جهانی پر از عشق پر از صلح .
چه دستنیافتنی ، چه زیبا ، چه آرامبخش.
.....
۲ نظر:
دنیا برای اون خوش جنس ها که میگی بدون مرزه و اون بدجنس ها هستند که دنیا رو مرز بندی کردند. ناخودآگاه یاد این جمله می افتم: موطن اصلی آدمی در قلب تمام کسانی است که دوستش دارند.
جهانی بدون مرز و جهانی پر از عشق پر از صلح .
... و جهاني پر از انسان هايي با جوهره ي اصلي خلقت
ارسال یک نظر