۱۳۸۸/۰۷/۳۰

سهیلا قدیری اعدام شد.

عکسی از این زن تو روزنامه اعتماد دیروز بود .
وحشت دردناکی تو چشماش بود.
اصلا نمی خوام تحلیلی داشته باشم بر زندگی و مرگ این زن جوان . ولی داستان زندگی و مرگش چنان من رو غمگین کرده که احساس می کنم فشار خیلی زیادی داره له ام می کنه . هر چی تو زندگی جلوتر و جلوتر می رم ، گیج تر و گیج تر می شم.
و هر چه گیج تر و گیج تر میشم درکم از زندگی کمتر و کمتر می شه . و هرچی این درک کمتر می شه ، فاصله من از زندگی کردن بیشتر و بیشتر می شه . احساس کسی رو دارم که از بالای یه گردنه بلند پرتش کردن تو یه دره عمیق و الان بین دره و گردنه دست و پا می زنه و تجربیات زندگیش تند و تند مثل یک صفحه سینما جلوی چشماش رژه می رن و تناقضی عجیب برای امید و نا امیدی تمام وجودشو احاطه کرده و دلش می خواد مغز و قلب و حسش واسه همیشه از بین بره .

با تمام وجود غمگینم
.........................

هیچ نظری موجود نیست: