من نه تنها روز به روز نسبت به اطرافیانم سهل گیر تر می شوم. بلکه روز به روز نسبت به خودم هم سهل گیرتر می شوم.
کاملا می فهمم و باور دارم که هر نوع کاری از هرنوع انسانی برمی آید.
انتظار دروغ ، خیانت ، دزدی، قتل و هر نوع کار بد دیگری را از هر انسانی دارم و به همان نسبت انتظار هر چیز خوبی را هم
باز از هرنوع انسانی دارم.
و شدیدا بر این باورم که روزی دنیای خوبی خواهیم داشت . که همه خود واقعیشان باشند و دیگر هیچوقت هیچ تظاهری را در دنیا نبینیم.
وباز شدیدا بر این باورم که هیچوقت دنیای خوبی نخواهیم داشت چون انسان یک موجود دو الی چند روست و درست هم نمی شود.
و مغزم درد می گیرد وقتی می بینم که اینهمه زندگی را پیچیده کرده ایم.
زندگی ای که می توانست بی نهایت ساده باشد . بی نهایت راحت و بی نهایت زیبا.
خودخواه و زیاده خواهیم .
کاش لااقل این قسمتمان را درمان می کردیم.
................
۱ نظر:
آخر سر دنیا به سوی یک قطب نمیرود. و همیشه بین دو قطب خوبی و بدی در نوسان است. من هم دقیقا همین حس را دارم.
ارسال یک نظر