۱۳۹۰/۰۶/۲۶

بغض

به تمام احساسات دیشب چیز دیگری اضافه شده . یک بغض دردناک. احساس می کنم توپ زندگی در گلویم گیر کرده است.
دلم برای چی؟ دلم برای کی ؟ دلم برای کدام لحظه اینقدر تنگ شده است . دلم گرفته کدام حس شده است؟
نمی توانم با خودم روراست باشم. نمی خواهم واقعیت ها را به روی خودم بیاورم.
قیافه تک تک آدمهای سر در گم و خسته و تنها برایم کابوس شده است .
دلم اما برای خودم بیشتر می گیرد.
دارم کم می یاورم.
......

۲ نظر:

آذین گفت...

تنهایی ، تنهایی عریان. نمیدونم. ای کاش زودتر این حال بغض و سر گیجه ات خوب بشه.

Monelly گفت...

نمی توانم با خودم روراست باشم. نمی خواهم واقعیت ها را به روی خودم بیاورم

same here. same here. this post and the one before it could be written by me!
Mandana