۱۳۸۹/۱۱/۱۹

چراغها و زندگی ها

شب بود . بر بام شهر ایستاده بودم و به سوسوی چراغها می نگریستم. با خود فکر می کردم زیر هر چراغی داستانی است. اتفاقی است ، انسانی است ، حرکتی است ، شادی ایست ، غمی است ، گریه ایست و خنده ایست . آرامشی است ، دوست داشتنیست و نفرتیست ، عشقیست و خشمی است .
زیر هر چراغی منی هست و توئی هست . زیر هر چراغی داستانی است.

رفت و آمدم به دانشگاه همیشه با اتوبوس بود . بعضی شبها که تا دیروقت کلاس داشتیم اتوبوس آخر شب خلوت بود و من ولو می شدم روی صندلیهای سفت و از پنجره به خانه ها و آدمها و خیابان ها و فواره ها نگاه می کردم .
خیلی از شبها دلم می خواست هرگز به ایستگاه آخر نرسم . دوست داشتم اتوبوس تا ابد می رفت. راننده ها را خوب می شناختم و همیشه آرزو می کردم مسافر تندروترینها باشم.

اتوبوس هر شب از روی پل بلندی رد می شد. خانه ای در سمت چپ بود. خانه که نه ، یک اتاق زیر شیروانی . خانه در جای بلندی بود . خانه پنجره ای داشت بی پرده . و دری که روبروی پنجره بود و به پشت بام خانه باز می شد. خانه بی پرده چراغی داشت . هر شب که اتوبوس از روی پل رد می شد من فقط به داخل این خانه نگاه می کردم . هیچوقت نفهمیدم سمت راست پل چه بود . همیشه در خانه سه نفر بودند دو مرد و یک زن. خانه کوچک بود به کوچکی یک اتاق .
هر شب یک صحنه می دیدم 3 نفر در حال تماشای تلویزیون . یکی از مردها همیشه تسبیحی به دست داشت . این صحنه شبهای زیادی تکرار شد . صحنه هر شب زندگی این سه نفر . یک شب از دیدن دوباره این تکرار خشمگین شدم و در دلم داد زدم خسته نشدید از این زندگی ؟ من از دیدن تکرار شما خسته شدم.
و شاید روزی آنها نوشتند هر شب دختری در اتوبوسی از روی پل کنار خانه ما می گذشت .

سالها بعد شبی که با ماشین خودم از روی آن پل می گذشتم در جستجوی پنجره به چپ نگریستم . پنجره پرده داشت و من برای خودم بافتم داستان زیبایی از آدمهای آن خانه زیر چراغ روشن پشت پرده آبی.

و گاهی بعضی چراغها یادآور خاطراتی می شوند خاطرات شاد یا غمگین .

یکی از سرگرمی های به یاد ماندنی ما ایستادن بر بام شهر بود و حدس زدن مکانهای آشنا.

امشب دلم اتوبوسی می خواهد تاریک ، اتوبوسی که با سرعت می رود و هرگز به انتها نمی رسد.

.....

۴ نظر:

azin گفت...

cheghadr ghashng o delneshin bood. aram konande va ba shokooh. hamash fekr mikardam akhersh minevisid az ketab ... bood

h گفت...

speechless, loved it

ا.ع گفت...

een h man boodam

نرگس گفت...

خیلی قشنگ بود.به نظرم قابلیت اینو داره که تبدیل به یه داستان کوتاه بشه.