قاصدک هان چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما ، اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
.....
دست بردار از این در وطن خویش غریب
......
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟؟؟!!
..................
هوا امروز چرا این شکلیه ؟ انگار نه انگار که دیشب اون همه بارون باریده ؟!!!
۳ نظر:
این شعر اخوان رو فوق العاده دوست دارم و هم حسی زیادی باهاش دارم.
قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند...
در گذرگاه نگاهت ای دوست خبری هست هنوز ....تو فقط چشم گشا....من ازین گنج نهان تا حزین دل تو ...به کوتاهی صدایی تنها .....به غریبی در این خاک قشنگ.....ازبرایت سوغات خبر اوردم....اندکی گوش فراده به ترانه هایم
احسان جون که نمی شناسمت مرسی خیلی شعرت به من چسبید . باور نمی کنی چقدر...
ارسال یک نظر