۱۳۸۹/۰۹/۱۶

یه روز نه قشنگ

می خواستم عنوان رو بذارم یه روز زشت . خودم بدم اومد یه جوری شدم اصلا دلم نمی خواد یه روز زشت داشته باشم. ولی شما که در شمالید یا در لندن اونم لندن برفی باید بدونید که از پنجره اتاق من صحنه بسیار زشت و غم انگیزی دیده می شه .
روز اولی که اومدم تو این اتاق گفتم وای چی از این بهتر یه پنجره رو به کوههای البرز. الان اینقدر آلوده است که هیچ کوهی دیده نمیشه منظره تبدیل شده به یک عالمه ساختمون زشت و لنگه به لنگه و فرو رفته در آلودگی محض. قبلا قشنگی کوهها نمی ذاشت زشتی ساختمونارو ببینم. الان یه آسمون چرک می بینم که منو یاد رنگ یه عفونت کهنه می ندازه . درختای مریض رو که می بینم قلبم درد می گیره . تازه این زشتی ها فقط مال آلودگیه ولی این شهر پر از زشتی های پنهان و پیدای دیگریست.
دروغ نمی گم همش عین حقیقته.
قبلا می گفتیم سال به سال دریغ از پارسال . الان باید بگیم روز به روز دریغ از دیروز. دیگه هوا هم نداریم.
شهرمون خیلی زشته خوش به حال اونایی که نیستن تا ببینن چه به روز تهران اومده.
....

۱ نظر:

آذین گفت...

الان من این پست رو با صدای بلند خوندم تا ماندانا هم که مشغول رادین بود بشنود... واقعا تهران خیلی بد شده است. من که هر چند ماه یه بار برای نوبت دکتر می آم- تموم طول راه از شدت دود زیاد- روسری م رو جلوی دماغم نگه می دارم ولی هیچ توفیری نمی کنه و بوی دود کلافه م می کنه...